loading...
کلبه روشن فکران
حسن قنبری بازدید : 76 یکشنبه 09 تیر 1392 نظرات (0)

 

                   از دسـت عزيزان چه بگويم گله اي نيست

                              

                گر هم گله اي هست دگر حوصله اي نيست

 

 

حسن قنبری بازدید : 39 دوشنبه 02 دی 1392 نظرات (1)

 

آرامگــاه کـــوروش کبیـــر

 

 


آرامگاه کورش تنها بنایی در پاسارگاد است که توصیف آن در منابع یونانی آمده‌است. از قدیمی‌ترین توصیف‌های مربوط به آرامگاه کورش می‌توان به توصیف اريستو بالوس، یکی از همراهان اسكندر مقدوني در لشکرکشی‌اش به قلمرو هخامنشيان نام برد که توسط آريان در کتاب آناباسيس اسكندر بدین شکل ثبت شده‌است: قسمت‌های پایینی آرامگاه از سنگ‌هایی تشکیل شده بود که به شکل مربع بریده شده بودند و در کل یک قاعده مستطیلی‌ شکل را تشکیل می‌دادند. بالای آرامگاه یک اتاق سنگی بود که یک سقف و یک در داشت و به قدری باریک بود که یک مرد کوتاه‌ قد به‌سختی می‌توانست داخل اتاق شود. در داخل اتاق یک تابوت طلایی وجود داشت که پیکر کورش را در داخل آن قرار داده بودند. یک نیمکت نیز با پایه‌هایی از طلا در کنار تابوت قرار داشت. یک پرده بابلي پوشش آن (احتمالاً نیمکت) بود و کف اتاق نیز با فرش پوشانده شده بود. یک شنل آستین‌دار و سایر لباس‌های بابلی روی آن قرار داشتند. شلوارها و جامه‌های مادي در اتاق یافت می‌شد، بعضی تیره و بعضی به رنگ‌های دیگر بودند. گردن‌بند، شمشیر، گوشواره‌های سنگی با تزیینات طلا و یک میز نیز در اتاق بودند. تابوت کورش بین میز و نیمکت قرار داشت. در محوطه آرامگاه یک ساختمان کوچک برای روحانيون وجود داشت که وظیفه نگهداری آرامگاه کوروش را بر عهده داشتند.


حسن قنبری بازدید : 43 دوشنبه 02 دی 1392 نظرات (0)

 

استــوانــه کـــوروش بـــزرگ

 

 

این متن ماهیتاً یک بیانیهٔ سیاسی نیست و نبشتهٔ پایِ بناست که به‌عنوان پی دیوارهای

بابل برای یادبود بازسازی‌های کوروش در آنجا گذاشته‌شده‌است. اما ایننبشته نشان

می‌دهد که کوروش چگونه در بابل بی‌درنگ برنامهٔ ساختمانی گسترده‌ای را به اجرا درآورد.

مثلاً باروی درونی و بیرونی شهر بابل را بازسازی و مرمت کرد و درگاه‌هایی از جنس برنز بر

دروازه‌های شهر ساخت. کوروش پس از معرفی خود و دودمانش و شرح مختصری از فتح

بابل، می‌گوید که تمام دستاوردهایش را با کمک و رضایت مردوک به انجام رسانده‌است. وی

سپس بیان می‌کند که چگونه آرامش و صلح را برای مردم بابل، سومر و دیگر کشورها به

ارمغان آورده و پیکر خدایانی که نبونعید از نیایشگاه‌های مختلف برداشته و در بابل گردآوری

کرده بوده را به نیایشگاه‌های اصلی آنها برگردانده‌است. پس از آن، کوروش می‌گوید که

چگونه نیایشگاه‌های ویران‌شده را از نو ساخته و مردمی را که اسیر پادشاه‌های بابل بودند

را به میهن‌شان بازگردانده‌است.


حسن قنبری بازدید : 67 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

 

بیــوگــرافــی کـــوروش بـــزرگ



کورش فرزند کمبوجیه و ماندانا بر پدر بزرگ خویش استاگ شورید و پادشاهی ایران را در دست گرفت و دودمان هخامنشیان را بنیاد نهاد.
در سال 546 قبل از میلاد , کراسوس شاه لیدیا با اندیشه پیروزی بر سرزمین پارسیان یورشبر ایران زمین را آغاز کرد. وی پیش از یورش, از کاهن معبد دلفی در یونان در زمینه یورش به پارسیان نگر(نظر)خواهی کرد و کاهن به او وعده داد که اگر حمله کند, امپراطوری بزرگی را نابود خواهد کرد.جنگ با ایران برای لیدیا یک فاجعه تاریخی بود. کروسوس بسختی شکست خورد. کورش خاک لیدیا را در هم نوردید. کروسوس به اسارت ایرانیان در آمد و خاک لیدیا(ترکیه فعلی) ضمیمه شاهنشاهی کورش قرار گرفت و مرزهای شرقی ایران به دریای اژه رسید. کورش کراسوس را بخشید و از او یک فرمانده با وفا ساخت و بعدها همین کراسوس و ارتش لیدیا برای پیشبرد هدفهای امنیت گسترانه کورش نبردها کردند.
کورش که شخصیتی آزاد اندیش و عاری از پی دورزی(تعصب) بود , خدایان و ادیان ملل شکست خورده را به رسمیت شناخت , همگان را در اجرای مراسم دینیشان آزاد گذاشت, معابدشان را در زیر پوشش کمکهای دولتی قرار داد و بدینسان دل های همه ی ملت های مغلوب را بسوی خویش جلب کرد. چشم تاریخ تا آن هنگام چنان فاتح پر مهر و شفقتی را به خود ندیده بود و ملت های مغلوب در برابر این همه مهر و بزرگواری چاره ای جز محبت او را نداشتند و دوستی او در دل همه اقوام تحت قرمانروائی ایران ریشه دواند.
پس از اینکه مرزهای شرقی ایران در جوار بابل قرار گرفت, آوازه انساندوستی و بزرگمنشی کورش به میانرودان رسید و بابلیان را که از جور ستمگری به نام نبونهید به تنگ آمده بودند بر آن داشت که دست استمداد بسوی کورش دراز کنند. فتح امپراطوری بابل برای کورش با همکاری مردم بابل و هماهنگی روحانیون مردوخ انجام شد.
کورش با ایمان به سرزمین ایران , جهان گشائی را به هدف برقرار کردن آشتی و آسایش و برابری و از میان بردن ستم و ناراستی انجام میداد. هر کشوری را که گشود, فرمانروائیش را دوباره به همان حکومتگران پیشین واگذاشته بود تا از سوی او سرزمین خودشان را با دادگری اداره کنند. در هیچ جا به معابد و متولیان امور دینی ملل مغلوب آسیب وارد نکرد.
کورش پس از تسخیر بابل اعلام بخشش همگانی کرد, ادیان بومی را آزاد اعلام کرد, هیچ انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به جان و مال رعایا باز داشت و دستور داد خرابیهای جنگ را بازسازی کنند و در این راه خود پیش قدم شد و شروع به بازسازی دیوار شهر کرد. در میانرودان چهل هزار یهودی توسط شاهان آشور و بابل برای بردگی به این منطقه آورده شده بودند. کورش دستور آزادی آنها را صادر کرد و به آنها وعده داد موجبات برگشتشان را به سرزمینشان فراهم کند.بعد از فتح میانرودان, شام(سوریه) . فینیقیه و فلسطین نیز ضمیمه خاک ایران شدند.



حسن قنبری بازدید : 595 شنبه 23 آذر 1392 نظرات (0)

 

بیوگرافی داریوش اقبالی

 

 

بدون شک او پدیده ای درتاریخ موسیقی ایران است،ترانه های داریوش از خواسته ها و افکار مردم ایران در سه دهه اخیر متاثر  گشته.داریوش افسانه است.اویکی از هزاران خواننده ایست که در دوران معاصر چون ستاره میدرخشد.ترانه های او در ارتباطی نزدیک با رنج و خوشی زندگی متداول ایرانیان است،مردمانی سختی کشیده
 و دوستدار آزادی.او با بیانی ژرف و بدور از اغراق به بیان احساسات ایرانیان می پردازد. موسیقی او همانند شعراش دارای نظم است،احساسات ژرف و عمیق،از اینرو ترانه های داریوش درقلب مردم جای دارد.

 زندگینامه :

داريوش در ۱۵ بهمن ۱۳۲۹ (۴ فوريه ۱۹۵۱) در تهران به دنيا آمد. پدرش, محمود اقبالي, از ملاکان آذربايجان بود. او دوران کودکي خود را در شهر ميانه, زادگاه پدر و ماردش, گذراند, در همان دوران کودکي تنها خواهرش را, گيتي, که ۵ سال بيش نداشت, از دست داد و اين حادثه موجب تيرگي هايي در رابطه پدر و مادرش شد.
اولين بار صحنه را در ۹ سالگي, در مدرسه شهر آرا, به مناسبت جشني تجربه کرد.داریوش تحصیلات راهنمایی را در مدرسه فارابی کرج گذراند . یکی از معلمانش که آذری زبان بود، برنامه هایی در سالن های ورزشی ترتیب می داد که داریوش در آن سالن ها ایفای نقش می کرد مدتی بعد داریوش به تهران آمد و در دبیرستان مدائن تحصیلاتش را ادامه داد، چندی نگذشت که به خاطر انشای خیلی صادقانه اش از مدرسه اخراج شد . بعد این موضوع به دبیرستان آزادگان نارمک رفت .

حسن قنبری بازدید : 46 پنجشنبه 21 آذر 1392 نظرات (0)

                 
زندگينامه دکتر علي شريعتي

 

 


 

در يکي از روزهاي سال 1312 در خانواده محمد تقي شريعتي مرد دين و خدا، آموزگاري خردمند و انساني پارسا و کوشا نوزاديچشم به جهان گشود.


پدرش با ارادت خاصي که به پيشواي  بزرگ شيعيان و ابرمرد دنياي اسلام داشت، او را" علي" نام نهاد. علي شريعتي دوران کودکي را پشت سر گذاشت و راهي دبستان شد.

علي شريعتي شش سال بعد به دبيرستان فردوسي رفت و سپس دانشسراي مقدماتي را در مشهد به پايان برد. همه آنهائي که علي شريعتي را از نزديک ميشناختند بدين واقعيت اعتراف دارند که ميان علي جوان 19 ساله با ديگر جوانان هم سن و سالش تفاوتي قابل درک وجود داشت.

علي شريعتي بر خلاف ديگر جوانان علم و آگاهيش به آموخته هايش در دوره دبيرستان و دانشسرا محدود نمي شد، وي با شوقي بسيار در محضر پدر فاضلش به کسب علم واقعي پرداخته و در آن سن وسال به آگاهي هاي چشمگير دست يافته بود که تحصيلات درسي اش اعتبار چنداني در برابر آن آموخته ها نداشت.

علي شريعتي با پايان کار دانشسرا به آموزگاري پرداخت و به کلاس درس قدم گذارد و به کاري پرداخت که در تمامي دوران زندگي کوتاهش سخت به آن شوق داشت و با ايماني خالص با تمامي وجودش آنرا دنبال کرد.

علي شريعتي در سال 1334 به دانشکده ادبيات و علوم انساني دانشکده مشهد وارد گشت ورشته ادبيات فارسي را برگزيد.

سال 1335 سالي است که با آن مرحله خاصي در زندگي علي شريعتي آغاز مي شود. در اين سال علي همسري برمي گزيند و با يکي از همکلاسان خود بنام، پوران شريعت رضوي ازدواج مي کند. علي شريعتي ازآن تاريخ با بهره مند بودن از صميميت فداکاري، گذشت و جنبه هاي انساني همسرش، دغدغه خاطري از بابت زندگي خانوادگي نداشت تا جائي که عمده بارمسئوليت زندگي بر دوش همسر فداکارش بود.

علي شريعتي در طول مدت تحصيل در دانشکده ادبيات با علاقه اي خاص به کار تحقيق و پژوهش در زمينه هاي مختلف پرداخت و دست به انتشار آثاري چون، ترجمه ابوذرغفاري، ترجمه نيايش اثرالکسيس کارل و يک رشته مقاله هاي تحقيقي در اين زمينه همت گماشت. اين همه معرف خصوصيات روحي و جهت فکري ودقت و ارزش کارهاي تحقيقاتي جواني بود که هيچگاه از تفکر، خلق و آفرينش بازنايستاد.

 

حسن قنبری بازدید : 34 پنجشنبه 21 آذر 1392 نظرات (0)


جملات زیبای دکتر علی شریعتی

 





    1: دو بیگانه هم درد از خویش بی درد یا نا هم درد با هم خویشاوندترند.

    2:انسان نقطه ای است میان دو بی نهایت: بی نهایت لجن بی نهایت فرشته.

    3:آن گاه که تقدیر واقع نگردید از تدبیر نیز کاری ساخته نیست.

    4:مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد.

    5:اساسا <<خوشبختی>> فرزند نامشروع <<حماقت>> است.

    6: اگر توانستی (( نفهمی)) می توانی خوشبخت باشی !

    7:جامعه دو طبقه دارد: 1:طبقه ای که می خورد و کار نمی کند 2:طبقه ای که کار می کند و نمی خورد.

    8:چقدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدن ها که به این مردم آسایش و خوشبختی بخشیده است.

    9:تمام بدبختی های آدم مال این دو کلمه است یکی داشتن و یکی خواستن.

    10:چقدر ندانستن ها و نفهمیدن ها که از دانستن ها و فهمیدن ها بهتر است.

    11:کیست که تنها آروزی همیشگی اش در این جهان این باشد که تنها چیزی را که از این جهان آرزو می کند از دست بدهد؟

    12:آن ها که از در می آیند و می روند چهارپایان نجیب و ساکت تاریخ اند حادثه ها را تنها کسانی در زندگی آدمی آفریده اند که از پنجره ها بیرون جسته اند و... یا به درون پریده اند.

    13:چقدر دعا می کنم که: بعضی اصوات را نشنونی بعضی رنگ ها نبینی بعضی افکار را نفهمی بعضی حالات را حس نکنی.

    14:با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش.

    15:وقتی در صحنه حق و باطل نیستی وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعه ات نیستی هرکجا که خواهی باش چه در نماز ایستاده باشی چه به شراب نشسته باشی هر دو یکی است.

    16:حوادث انسان های بزرگ را متعالی و آدم های کوچک را متلاشی می کند.

    17:این سه راهی است که در پیش پای هر انسانی گشوده است: پلیدی پاکی پوچی.

    18:شرف مرد هم چون بکارت یک دختر است اگر یک بار لکه دار شد دیگر هرگز جبران پذیر نیست.

    19:چقدر دوست دارم این سخن مسیح را « از راه هایی مروید که روندگان آن بسیارند از راه هایی بروید که روندگان آن کم اند»

    20:آدم بالاخره می میره حالا من به اسهال خونی بمیرم بهتره یا به خاطر حرفم؟


    21:آن جا که عشق فرمان می دهند محال سر تسلیم فرو می آرد.

    22:چاپلوسی یونجه لطیفی است برای درازگوشان دمبه دار خوشحال.

    23:گریستن خوب نیست مگر بشود جوری گریست که چشم ها نفهمند.

    24:پروانه ی شمع اگر هم چون مرغ خانگی نه بر گرد شمع که در پی خروس می رفت زندگی در زیر پایش رام می گشت و آسمان بر بالای سرش به کام.

    25:من از دو کار نفرت دارم : یکی درد دل کردن که کار شبه مردهاست و یکی هم از خود دفاع کردن برای تبرئه خود جوش زدن که کار مستضعفین است. شجاع به همدرد نیازمند نیست از ناله شرم دارد.

    26:برای خوشبخت بودن به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن و یاس انسان امروزه یاسی است ناشی از آگاهی اش به خویش و خوش بینی انسان در تاریخ زاییده ی جهلش نسبت به خویش است.

    27:زنی که زیبایی اندیشه پیدا کرده باشد زیبایی بدنش را نشان نمی دهد.

    28:دو پدیده را مردم یا عوام نمی توانند از هم سوا کنند یکی شور مذهبی است یکی شعور مذهبی.که این دو ربطی به هم ندارند آن کسی که شور مذهبی دارد خیال می کند که شعور مذهبی هم دارد.

    29:هرکس – نه تنها – به میزان معلوماتی که دارد عالم نیست بکله به میزان مجهولاتی که در عالم احساس می کند عالم است.

    30:انسان به میزان برخورداری هایی که در زندگی دارد انسان نیست بلکه به اندازه نیازهایی که در خود احساس می کند انسان است.

    31:برای این که قومی خوب سواری بدهد باید احساس انسان بودن از او گرفته شود.

    32:چقدر این قفس برایم تنگ است. من تاب تنگنا ندارم !


    شهید دکتر علی شریعتی

 

حسن قنبری بازدید : 54 پنجشنبه 21 آذر 1392 نظرات (0)


وصیتنــامــه دکتــر علــی شــریعتــی

 


    امروز دوشنبه سیزدهم بهمن ماه پس از یک هفته رنج بیهوده و دیدار چهره های بیهوده تر و شخصیت های مدرج ، گذرنامه را گرفتم و برای چهارشنبه جا رزرو کردم.........

    عازم سفرم و به حکم شرع ،در این سفر باید وصیت کنم. وصیت یک معلم که از هیجده سالگی تا امروز ، جز تعلیم کاری نکرده و جز رنج چیزی نیندوخته است ، چه خواهد بود؟ جز اینکه همه قرض هایم را از اشخاص و از بانکها با نهایت سخاوت و بی دریغی « تماما » واگذار می کنم به همسرم که از حقوقم ( اگر پس از فوت قطع نکردند ) و حقوق اش و فروش کتابهایم و نوشته هایم و آنچه دارم و ندارم ، بپردازد.......

     تو هر چه می خواهی باش ، اما آدم باش . اگر پیاده هم شده است سفر کن . در ماندن می پوسی . هجرت کلمه بزرگی در تاریخ « شدن » انسان ها و تمدن هاست . اروپا را ببین . اما وقتی ایران را دیده باشی ، وگر نه کور رفته ای ، کر باز گشته ای....

      و اما تو همسرم ، چه سفارشی می توان به تو داشت ؟ تو که با از دست دادن من هیچ کس را در زندگی کردن از دست نداده ای . نبودن من خلایی در میان داشتن های تو پدید نمی آورد ، و با این حال که چنان تصویری از روح من در ذهن خود رسم کرده ای ، وفای محکم و دوستی استوار و خدشه ناپذیرت به این چنین منی ، نشانه روح پر از صداقت و پاکی و انسانیت توست..........

     و خدا را سپاس می گزارم که عمر را  به خواندن و نوشتن و گفتن گذراندم که بهترین « شغل » را در زندگی ، مبارزه برای آزادی مردم و نجات ملتم می دانستم  و اگر این دست نداد بهترین شغل یک آدم خوب ، معلمی است و نویسندگی  و من از هیجده سالگی کارم این هر دو...........

    و آخرین وصیتم به نسل جوانی که وابسته آنم ، و از آن میان به خصوص روشنفکران و از این میان بالاخص شاگردانم که هیچ وقت جوانان روشنفکر همچون امروز نمی توانسته اند به سادگی ، مقامات حساس و موفقیت های سنگین به دست آورند ، اما آنچه که در این معامله از دست می دهند ، بسیار گرانبها تر از آن چیزی است که بدست می آورند. و دیگر این سخن لاادری فرنگی که در ماندن من سخت سهیم بوده است که « شرافت مرد همچون بکارت یک زن است . اگر یک بار لکه دار شد دیگر هیچ چیز جبرانش را نمی تواند . »


برای دریافت کتاب وصیت نامه علی شریعتی

به ادامه مطلب بروید.

 

 

 

حسن قنبری بازدید : 52 شنبه 16 آذر 1392 نظرات (0)
حسن قنبری بازدید : 47 پنجشنبه 02 آبان 1392 نظرات (0)
حسن قنبری بازدید : 1324 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

 

کتاب ترانه های داریوش که شامل تمام ترانه های داریوش و دکلمه ها و شعر های داریوش میشه.

کتاب رو در دو فرمت مختلف براتون آماده کردم. هم برای موبایل هم PDF.

 

 

 

 

 

 دانلود کتاب ترانه های داریوش pdf


 دانلود کتاب ترانه های داریوش jar

 

 

حسن قنبری بازدید : 45 دوشنبه 29 مهر 1392 نظرات (0)

 

  بیوگرافی احمد شاملو

 


 

 زندگی نامه احمد شاملو

احمد شاملو در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ در  خیابان صفی علیشاه تهران متولد شد. پدرش حیدر نام داشت که تبار او به گفتهٔ احمد شاملو در شعر من بامدادم سرانجام از مجموعهٔ مدایح بی‌صله به اهالی کابل برمی‌گشت. مادرش کوکب عراقی شاملو، و از قفقازیهایی بود که انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ روسیه، خانواده‌اش را به ایران کوچانده‌بود. دورهٔ کودکی را به خاطر شغل پدر که افسر ارتش بود و هر چند وقت را در جایی به مأموریت می‌رفت، در شهرهایی چون رشت و سمیرم و اصفهان و آباده و شیراز گذراند. دوران دبستان را در شهرهای خاش، زاهدان و مشهد گذراند و از همان دوران اقدام به گردآوری مواد فرهنگ عامه کرد. دوره دبیرستان را در بیرجند، مشهد و تهران گذراند و سال سوم دبیرستان را در دبیرستان ایران‌شهر تهران خواند و به شوق آموختن دستور زبان آلمانی در سال اول دبیرستان صنعتی ثبت‌نام کرد.

شهرت اصلی شاملو به خاطر شعرهای اوست که شامل اشعار نو و برخی قالب‌های کهن نظیر قصیده و نیز ترانه‌های عامیانه‌است. شاملو تحت تأثیر نیما یوشیج، به شعر نو روی آورد،اما برای اولین بار درشعر «تا شکوفهٔ سرخ یک پیراهن» که در سال ۱۳۲۹ با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد وزن را رها کرد و به‌صورت پیشرو سبک جدیدی را در شعر معاصر فارسی گسترش داد. از این سبک به شعر سپید یا شعر منثور یا شعر شاملویی یاد کرده‌اند. بعضی از منتقدان ادبی او را تنها شاعر موفق در زمینه شعر منثور می‌دانند.

شاملو علاوه بر شعر، کارهای تحقیق و ترجمه شناخته‌شده‌ای دارد. مجموعه کتاب کوچه او بزرگ‌ترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامیانه مردم ایران می‌باشد. آثار وی به زبان‌های: سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی و ترکی ترجمه شده‌است.

 


درباره ما
فراموش شدگان.داریوش.شریعتی .شاملو
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 18
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4
  • بازدید ماه : 23
  • بازدید سال : 84
  • بازدید کلی : 12,022
  • کدهای اختصاصی